چرا برخي اوقات اشتباه تصميم ميگيريم؟

آموزش هايي براي رشد كردن در زندگي و كسب و كار

سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۰۳

چرا برخي اوقات اشتباه تصميم ميگيريم؟

فكر مي‌كنيد در يك روز عادي چند بار تصميم مي‌گيريد؟ ده بار؟ احتمالاً هم صد بار؟ به‌ باورداشت روان‌شناس‌ها شمار اين تصميم‌ها خيلي اغلب از چيزي است كه فكر مي‌كنيم، چيزي نزديك هزار بار! اما چقدر در تصميم گيري مهارت داريم؟ چه چيزهايي مي‌توانند بر تصميم ما تأثير منفي بگذارند؟ به اتفاق ما باشيد. در اين مقاله از وبلاگ رشد و توسعه شخصي مي‌خواهيم پذيرش چنين سؤال‌هايي را بررسي كنيم.


بعضي از تصميماتي كه مي‌گيريم، پرتو مهم و مستقيمي بر راه زندگي‌مان دارند (مثل تصميم‌گيري درمورد رفتن به دانشگاه، زناشويي كردن يا بچه‌دار شدن) و برخي ديگر از اهميت اقليت برخوردارند (مثل تصميم‌گيري درباره غذايي كه پيمان است براي ناهار بخوريم).
بعضي از اين تصميم‌ها در زندگي‌ ما پرتو مثبتي مي‌گذارند (رشته‌اي انتخاب مي‌كنيم كه شغل احسان نصيب‌مان مي‌كند) و برخي ديگر خير (غذايي كه براي ناهار گزينش كرديم، برگزيدن نكويي فقدان و راز دل‌مان مي‌ماند).


اگر ماضي را مرور نماييم و به بعضي از تصميمات بدي كه گرفته‌ايم انديشه كنيم، كم‌وبيش فكرمان درگير اين سوژه مي‌شود كه دقيقا چه چيزي باعث شد كه آن تصميم را بگيريم؟ تصميم‌هايي كه حال كه مي‌توانيم به‌وضوح اثرات منفي و بدشان را ببينيم و به‌ خاطر بياوريم. مثلا چرا با كسي ازدواج كرديم كه انتخاب نامناسبي براي‌ ما بود؟ چرا درحالي كه صاحب چهار مولود هستيم، آن خودروي جمع‌وجور و گران‌قيمت را خريديم؟ پاييز گذشته، هنگام خريدن اين شلوار جينِ فاق‌بلند بدقواره، حواس‌مان كجا بود؟
همهٔ ما، كمتر يا بيشتر با سؤال‌هايي مانند اين‌ مواجه مي‌شويم. احتمالا بعدها هم تصميم‌هاي بدي خواهيم گرفت و بعضي مواقع، اين مسئله گريزناپذير است، ولي اگر بتوانيم رويه‌اي را كه در پس اين تصميم‌هاي بعضا غيرمنطقي وجود دارد، بشناسيم، مي‌توانيم احتمال تصميم‌گيري غلط را كمتر كنيم.
عواملي وجود دارند كه به گرفتن تصميم‌هاي غلط دامن مي‌زنند و شناخت اين عوامل روي شيوه انديشه ما تأثير خواهد داشت. با اين طرز فكر جديد، مي‌توانيم شكيبيدن تصميم‌گيري درست را افزايش دهيم.

همچنين بخوانيد :افزايش تمركز: 5 نكته براي افزايش تمركز


درادامه سه عامل اصلي را كه منجر به تصميم‌گيري غلط مي‌شوند، رسيدگي خواهيم كرد.


۱. ميانبرهاي ذهني كه مي‌توانند ما را به دام بيندازند

اگر پيمان بود كه راجع‌ به تمامي سناريوهاي احتمالي كه پيمان است با تصميم‌ ما پيش بيايند، انديشه كنيم، تعداد كارهايي كه مي‌توانستيم درطول روز اتمام دهيم، بسيار كم مي‌شد. مغز ما براي تصميم‌گيري تند و مقتصدانه به چند ميانبُرِ شناختي متوصل مي‌شود كه با اصطلاح «مكاشفه‌اي» شناخته مي‌شوند (مكاشفه‌اي يا ابتكاري، به انگليسي heuristic: روشي براي حل دشواري ها است كه در آن با درس گرفتن از تجربيات گذشته، به راهكارهايي كاربردي براي پيدا كردن راه‌حل مي‌رسيم). اين قوانين ذهني اغلب متكي بر تجربه هستند و اين امكان را به ما مي‌دهند كه سريع‌ و در بيشتر مواقع درست قضاوت كنيم. اما به كارگيري اين قوانين ذهني مي‌تواند اثرات بدي به به اتفاق داشته باشد و به تفكر آشفته و تصميم‌‌گيري بد بينجامد.


«لنگراندازي جانب‌گيرانه» مثالي از اين ميان‌بُر ذهني است. خيلي از ملت در موقعيت‌هاي گوناگون نقطهٔ شروع اوليه‌اي را به‌عنوان لنگر مورداستفاده پيمان مي‌دهند الي پس از ميزان قرار دادن آن، به ارزشِ پاياني چيزي يا برآوردشان متعلق به برسند. مثلا شخصي را در عقيده بگيريد كه منظور خريد منزل دارد. او مي‌داند كه نزديك قيمت منزل در محلهٔ موردنظرش ۳۵۰ ميليون تومان است. او احتملا مبنا را بر همين قيمت مي‌گذارد و طبق آن سر بها خانه‌اي كه منظور خريدنش را دارد چانه مي‌زند.

آموس توِرسكي و دنيل كاهنمن براي پابرجا كردن اين قانون ذهني آزمايشي سپريدن داده‌اند. آنها گردونه‌اي را در روبرو شركت‌كنندگانِ آزمايش قرار دادند كه داراي اعداد صفر الي صد بود. گردونه چرخانده مي‌شد هر يك از شركت‌كنندگان عددي دريافت مي‌كرد؛ سپس از آنها سؤال مي‌شد كه گمان مي‌زنند چند كشور از قارهٔ آفريقا به سازمان ملل تعلق دارند؟.

نتيجه اين شد كه در بيشتر موارد، افرادي كه عدد بالاتري از گردونه دريافت كرده بودند، حدس مي‌زدند كه شمار زيادي از كشورهاي اين قاره به سازمان ملل تعلق دارند؛ عكس اين قضيه نيز در افرادي كه اعداد پايين‌تري گرفتن كرده بودند صادق بود.
حال سؤال مهمي كه قبل مي‌آيد اين است كه چطور مي‌توانيم نشانه ها منفي اين تصميم‌گيري‌هاي مكاشفه‌اي و جانب‌گيرانه را به دست كم برسانيم؟ بنابر توصيهٔ افراد صاحب‌نظر، براي اين كار بايد آگاهي و شناخت‌مان را از هستي چنين تصميم‌هايي بيشتر كنيم.

فرضا، در لنگراندازي جانب‌گيرانه، مي‌توانيم به‌جاي اتكا به برآوردي به‌خصوص، محدوده‌اي از برآوردهاي تقريبي داشته باشيم. مثلا تصور كنيد كه مي‌خواهيم اتومبيل بخريم. در اين حالت بهتر است به‌ جاي اينكه حدود قيمت گونه خاصي از خودرو را در ذهن داشته باشيم، محدوده‌اي از قيمت‌هاي بخردانه را براي آن مشخص كنيم. مثلا اگر بدانيم كه خودروي شاسي‌بلندي با اندازه و امكانات موردنظر ما، تقريبا  بين ۱۵۰ الي ۲۰۰ ميليون تومان قيمت دارد، مي‌توانيم هنگام خريد خودرو، تصميم بهتر و عاقلانه‌تري بگيريم.


۲. نقش مقايسه‌هاي فكرنشده در تصميم‌گيري‌هاي بد

از كجا مي‌توانيد بفهميد كه براي خريد تبلت سرتان كلاه نرفته است؟ يا مثلا از كجا مي‌توانيد بفهميد هزينه‌اي كه بابت خريد يك ليتر شير پرداخته‌ايد، دادگرانه بوده است؟ مقايسه، يگانه از ابزارهاي اصلي ما براي تصميم‌گيري است. پاسخ اين دو سؤال هم به همين سنجش برمي‌گردد. شما از قبل قيمت عُرف تبلت يا يك ليتر شير را مي‌دانيد و آن را با قيمتي كه به شما مي‌گويند سنجش مي‌كنيد الي بهترين انتخاب يا تصميم شدني را داشته باشيد. در حقيقت، ما براي ارزش‌گذاري نمونه ها مختلف، از مقايسهٔ آنها با ديگر نمونه ها بهره‌گيري مي‌كنيم.


اما اگر مقايسه‌هايمان بد باشد چه اتفاقي مي‌افتد؟ يا اگر اقلامي كه به‌عنوان معياري براي مقايسه از آنها كاربرد مي‌كنيم، نماينده‌هاي مناسبي نباشند، چه؟ مثلا اين سؤال را در نظر بگيريد: براي اينكه چيزي را ۵۰ هزار تومان ارزان‌تر بخريد، حاضريد چقدر به خودتان زحمت بدهيد؟
فرضا اگر بها جنسي ۱۵۰ هزار تومان باشد و كسي به شما بگويد كه با ۱۵ دقيقه رانندگي بيشتر، مي‌توانيد همان جنس را ۵۰ هزار تومان ارزان‌تر بخريد، به شايستن زياد اين پيشه را مي‌كنيد.

ولي اكنون كه فرض كنيد كه بها جنسي ۱ ميليون تومان باشد؛ مفتوح هم حاضريد براي ۵۰ هزار تومان ارزان‌تر خريدن آن زحمت رانندگي اغلب را به خودتان بدهيد؟ جواب بيشتر مردم به اين سؤال منفي است. چرا؟ ۵۰ هزار تومان ارزان‌تر، چه درمورد جنس اول و چه در مورد جنس دوم، براي ما ارزشي برابر دارد.
ما در موقعيت‌هايي همانند به اين، گرفتار مقايسهٔ بد مي‌شويم. مثلا اينجا مقايسهٔ هزينهٔ پرداختي با هزينه‌اي كه بعد انداز مي‌شود، ما را به اين نتيجه مي‌رساند كه ۵۰ هزار تومان كمتر براي جنس نخست قابل‌ملاحظه است و براي جنس دوم خير.
وقتي پاي تصميم‌گيري درميان باشد، بيشتر بدون آنكه به راستي راجع‌ به گزينه‌هايي كه قبل رو داريم انديشه كنيم، سريع و سرسري سنجش مي‌كنيم و به تصميم پاياني مي‌رسيم. اگر مي‌خواهيم گرفتار تصميم‌هاي بد نشويم، بايد به منطق و سبك و سنگين كردن گزينه‌هاي قبل رو متوصل شويم.


۳. تأثير خوشبيني بسيار بر اخذ تصميم‌هاي بد

تأثير خوش‌بيني زياد بر گرفتن تصميم‌هاي بد
شايد كمي عجيب به نظر برسد، ولي ملت نوعي خوشبيني خدادادي دارند كه مي‌تواند تصميم‌گيري خوب و عاقلانه را مختل كند. تالي شاروت در مطالعه‌اي بسيار جالب، از كسان سؤال كرد كه بردباري رخ دادن وقايع ناخوشايندي مثل ابتلا به بيماري يا مورد سرقت پيمان گرفتن خود را چقدر مي‌دانند؟ بعد از آنكه هر شخص پيش‌بيني احتمالي‌ خود را بيان كرد، درصد واقعي شكيبيدن وقوع چنين وقايعي در اختيارشان گذاشته شد.
طبق نتايج اين مطالعه، اين‌طور به عقيده مي‌رسد كه وقتي مردم بفهمند خطر اتفاق افتادن واقعه‌اي بد، كمتر از چيزي است كه انديشه مي‌كردند، اطلاعات جديد را قبول و پيش‌بيني‌شان را براساس آن اصلاح مي‌كنند. ولي از جانب ديگر، اگر بفهمند كه خطر بروز واقعهٔ بد بيش از برآوردشان است، به آن توجه نمي‌كنند و اطلاعات جديد را ناديده مي‌گيرند. شخصي را انگار كنيد كه فكر مي‌كند خطر مرگ به‌واسطهٔ مصرف دخانيات ۵ درصد است. اكنون كه اگر به او بگوييم كه اين خطر در راستي  نزديك  به ۲۵ درصد است، به‌سادگي آن را ناديده مي‌گيرد و روي حرف خودش مي‌ماند.

همچنين بخوانيد : حفظ اعتماد بنفس به روش فوق حرفه اي ها


بخشي از خوش‌بيني بيش‌ازحد ما ريشه در اين باورداشت خدادادي دارد كه فكر مي‌كنيم اجل براي همسايه است و اتفاق‌هاي بد، تنها براي ديگران رخ مي‌دهد. وقتي خبرمان مي‌كنند كه براي كسي اتفاق ناخوشايندي افتاده است، اغلب به‌دنبال اشتباهاتي مي‌گرديم كه احتمالا متعلق به شخص راز زده‌اند و باعث شده‌اند كه آن اتفاق برايش بيفتد. با اين مقصر دريافتن قربانيان حادثه، درحقيقت خودمان را از پذيرش اين راستي كه ما هم مثل هر شخص ديگري، در معرض وقايع ناخوشايند قرار داريم، مصون مي‌كنيم.


تالي شاروت اين ويژگي را «خوشبيني جانب‌گيرانه» يا به عبارت ديگر، تمايل ما به دست بالا گرفتن امكان رخ دادن رويدادهاي خوب و حداقل گرفتن امكان رخ دادن رويدادهاي بد، مي‌نامد. او بر اين باور است كه اين گرايش، لزوما ريشه در اين باورداشت كه نيروهاي ماورائي و جادويي شرايط را به وفق مرادمان مي‌كنند، ندارد، بلكه مسئله اينجاست كه ما بيش‌ازحد به توانايي‌هايمان در فراهم كردن گويه براي اتفاق افتادن اتفاق‌هاي خوب اعتماد داريم.


خب، اكنون انديشه مي‌كنيد اين خوشبيني جانب‌گيرانه چه تأثيري بر تصميم‌گيري‌هاي ما مي‌گذارد؟ نظر به اينكه ممكن است دربارهٔ توانايي‌ها و چشم‌اندازمان از آينده بيش ازحد خوشبين باشيم، شكيبيدن آنكه باورداشت نماييم تصميم‌هايمان، بهترين تصميم‌هاي شدني هستند، اغلب و اغلب مي‌شود. چه بسا افراد صاحب‌نظر از مضرات سيگار كشيدن، بي‌تحركي زياد يا خوردن بيش‌ازحد شكر به ما هشدار بدهند، اما خوشبيني جانب‌گيرانهٔ ما باعث مي‌شود باورداشت نماييم كه كارها و عاداتي مشابه اينها بيشتر مايه اجل ديگران مي‌شوند و به سلامتي ما خللي وارد نمي‌كنند.


شما در اين باره چه نظري داريد؟ عامل ديگري سراغ داريد كه باعث اخذ تصميم‌هاي بد شود؟ سؤالات، پيشنهادها و نظرات خود را با ما در مياني بگذاريد.

منبع

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.